تلاش برای یادگیری زبان

یادگیری زبان دوم و تلاش برای فراگیری آن

یادگیری زبان دوم یکی از بزرگترین دغدغه های افراد می باشد. امروزه اهمیت این یادگیری خیلی بیشتر از قبل نمود پیدا کرده و همه افراد آن را لازم و ضروری می دانند.

یادگیری زبان دوم

حتی خیلی ها در پی یادگیری زبان سوم یا چهارم هستند. همه ما از کودکی و دوران مدرسه یا حتی دانشگاه مشغول یادگیری زبان انگلیسی هستیم ولی نسبت کمی از ما به مهارت کامل جهت مکالمه و یادگیری کامل دست پیدا میکنیم. عده ای از ادامه راه خسته شده و دیگر ادامه نمی دهند. یا خیلی از ما چندین بار آموزشگاه خود را تغییر دادیم به دلایل مختلف ویا خیلی ها به دلیل مشغله زیاد وقت شرکت در کلاس های حضوری موسسات را ندارند .

وقتی شما می خواهید بدون فکر کردن و هیچ لکنتی انگلیسی صحبت کنید، باید کلمات به آسانی و به سرعت به واسطه زبان شما ادا شوند و همچنین در آن واحد مفهوم صحبت های دیگران را درک کنید، برای این کار شما باید از یک شیوه نوین یادگیری مکالمه زبان انگلیسی استفاده کنید.

موسسه زبان های خارجه آلپیدا اینجاست تا این رویاهای شما برای یک مکالمه همانند زبان مادری را به حقیقت تبدیل کند.

یادگیری زبان دوم شامل پنج مرحله می باشد : دوره خاموش، مرحله اولیه ، پیدایش گفتار، راحت و هموار شدن متوسط و راحت و هموار شدن پیشرفته.

 

اولین مرحله یعنی دورهٔ خاموش در یادگیری زبان دوم

زبان‌آموزان در مرحله خاموش نهایتاً معنی 400 کلمه را می‌ فهمند، اما نمی توانند با زبان دوم به هیچ وجه صحبتی ‌کنند. البته همه ی کسانی که زبان می اموزنند وارد این مرحله نمی‌شوند. برخی از آن‌ها از همان ابتدا شروع به صحبت کردن می‌کنند اما صحبت کردنشان صرفا تقلید می باشد  و شامل استفادهٔ خلاقانه از زبان نمی‌شود. مانند کسانی که با دیدن فیلم یا سریال ها برخی مکالمات را یاد میگیرند . برخی دیگر هم به دلیل شرکت در کلاس های اموزش زبان  مجبور به صحبت کردن در زبان دوم میشوند.

 

مرحلهٔ دوم یادگیری زبان مرحله اولیه نام دارد

در این مرحله زبان‌آموزان میتوانند عبارت های کوتاه یک یا دو کلمه‌ای بسازند . همچنین توانایی به خاطر سپردن گروه به هم‌پیوسته‌ای از کلمات را پیدا میکنند هر چند ممکن است در استفاده کردن از آن‌ها دچار اشتباه شوند. در این مرحله زبان‌آموزان معمولاً توانایی استفاده و درک حدود ۱5۰۰ لغت را دارا هستند.

 

مرحلهٔ سوم در یادگیری زبان دوم پیدایش گفتار می باشد

در این مرحله تعداد لغت‌های زبان‌آموزان تا 35۰۰ کلمه افزایش پیدا میکند  و می توانند با استفاده از عبارات و سئوالات کوتاه به برقراری ارتباط با دیگران بپردازند. که در این مرحله اشتباهات دستوری زبان‌آموزان بدیهی است.

 

بعد از پیدایش گفتار، راحت و هموار شدن متوسط است

در این مرحله زبان‌آموزان نزدیک به 65۰۰ لغت را می‌دانند و می‌توانند کلمات را در جملات با ساختارهای پیچیده‌تر را استفاده کنند . در این مرحله آن‌ها همچنین می‌توانند عقاید و نظراتشان را بگویند و به راحتی با دیگران صحبت کنند.

 

رسیدن به مرحلهٔ پایانی یعنی راحت و هموار شدن پیشرفته در یادگیری زبان دوم

این مرحله بعد از نمرین های بسیار وقتیزیان آموزان بتوانند زبان دوم را هم مانند زبان مادری ار بر باشند . زمان رسیدن به یک سطح بالای سلاست و روانی بسته به زبان مبدأ می‌تواند متفاوت باشد.

بر اساس تحقیقی که توسط مؤسسهٔ سرویس‌های خارجی وزارات امور خارجه آمریکا بر روی ۶۳ زبان انجام شده، سخت‌ترین زبان‌ها برای رسیدن به مرحله راحت و هموار شدن پیشرفته در خواندن و صحبت کردن عربی، کانتونی، ماندارین، ژاپنی و کره‌ای هستند.

برای رسیدن به این مرحله، کارمندان این مؤسسه با زبان مادری انگلیسی که عمدتاً قادر به صحبت به زبان‌های خارجی دیگر نیز بودند نیازمند گذراندن ۸۸ هفته معادل ۲۲۰۰ ساعت کلاس (بیش از سه‌ونیم ساعت در هر روز) بودند. بر اساس گزارش این مؤسسه ژاپنی سخت‌ترین زبان این گروه است.

 

یادگیری زبان دوم

یادگیری زبان دوم

 

مقایسه یادگیری زبان دوم با یادگیری زبان اول

بزرگسالانی شزوع به یادگیری زبان دوم میکنند از سه جهت با کودکانی که زبان اول را یاد میگیرند متفاوت هستند:

اول اینکه مغز کودکان هنوز در حال رشد است، بزرگسالان ذهنی آگاهی دارند و همچنین بزرگسالان حداقل یک زبان اول بلد می باشند که با آن میتوانند تفکرشان را بیان کنند و همچنین با آن صحبت کنند.دوم اینکه درست است که تعدادی از بزرگسالان به مرحله راحت و هموار شدن پیشرفته میرسند اما تلفط های انها حالتی خارجی دارد و مشخص میباشد که زبان مادریشان نیس مگر کسانی که مدت زیادی زبان دومشان را صحبت کنند . بعضی وقت ها گفتار یک زبان‌آموز درجا می‌زند که با راه حل هایی میتوان این مشکل را حل کرد .

برخی از خطاهایی که زبان‌آموزان مرتکب می‌شوند ریشه در زبان اولشان دارد. به عنوان نمونه زبان‌آموزان اسپانیایی ‌زبان هنگام یادگیری انگلیسی ممکن است به جای عبارت “It is raining” عبارت “Is raining” را به کار ببرند و نهاد جمله را حذف کنند. در حالی‌که فرانسوی زبانانی که انگلیسی یادمی‌گیرند معمولاً چنین اشتباهی را مرتکب نمی‌شوند زیرا نهادهای غیرشخصی و ضمیری جمله در زبان اسپانیایی بر خلاف فرانسوی قابل حذف است. این‌گونه تأثیر زبان اول بر روی زبان دوم انتقال زبانی منفی نامیده می‌شود.

همچنین میتوان گفت یادگیری زبان دوم روی صحبت کردن زبان مادری هم تأثیراتی نامحسوس می‌گذارد. این تأثیرات میتواند در هر جنبهٔ زبان از تلفظ و دستور زبان تا حرکات بدن هنگام صحبت کردن رخ دهد.

برای نمونه فرانسوی‌ زبانهایی که می توانند به زبان انگلیسی صحبت کنند نحوهٔ تلفظ صدای /t/ در آن‌ها با فرانسوی‌ زبان هایی که تک‌زبانه هستند متفاوت می باشد .

 

زبانِ زبان‌آموز

زبانِ زبان‌آموز به گفتار یا نوشتار تولید شده توسط زبان‌آموز اطلاق می‌شود. این نوع زبان، بخش اصلی داده‌های مورد استفاده در پژوهش‌های یادگیری زبان دوم را فراهم می‌آورد. بخش عمدهٔ پژوهش‌ها در فراگیری زبان دوم به نمودهای داخلی یک زبان در ذهن زبان‌آموز و چگونگی تغییرات این نمودها در طول زمان مربوط می‌شود. از آن‌جایی‌که بررسی مستقیم این نمودها از طریق اسکن مغز یا تکنیک‌های مشابه هنوز امکان‌پذیر نیست، پژوهش‌گران این حوزه مجبورند که این قاعده‌ها را از روی گفتار و نوشتار زبان‌آموزان استنتاج کنند.

 

زبان بینابینی

در ابتدا تلاش‌ها برای توصیف زبانِ زبان‌آموز بر اساس مقایسه زبان‌های مختلف و تجزیه و تحلیل خطاهای زبان‌آموزان بود. با این‌حال این رویکردها قادر به پیش‌بینی برخی خطاهایی که زبان‌آموزان طی فرایند یادگیری زبان مرتکب می‌شوند نبودند. به عنوان نمونه زبان آموزان سرب-کروات زبان ممکن است هنگام یادگیری زبان انگلیسی جمله “?What does Pat doing now” را تولید کنند که نه در زبان مادری‌شان، نه در زبان در حال یادگیری ساختار قابل قبولی نیست.

برای توضیح این خطاهای نظام‌مند، مفهوم زبانِ بینابینی گسترش پیدا کرد. زبانِ بینابینی، نظام زبانی در حال رشدی‌ست که در ذهن یک زبان‌آموز زبان دوم قرار دارد. زبان بینابینی نه یک نسخهٔ ناقص همراه با خطاهای اتفاقی از زبان در حال یادگیری‌ست، نه زبانی‌ست که به‌طور مطلق خطاهای منقل شده از زبان مادری زبان‌آموز آن را شکل داده‌است. بلکه زبانی‌ست که قواعد و قانون‌های نظام‌مند مختص به خودش را دارد. اکثر جنبه‌های زبان از جمله دستور زبان، واج‌شناسی، واژگان و کاربردشناسی را می‌توان از منظر زبان بینابینی مشاهده کرد.

 

سه علت مختلف در ایجاد زبان بینابینی تأثیرگذارند

انتقال زبانی: زبان‌آموز برای ایجاد نظام زبانی‌ جدیدی که در حال یادگیری اش است به زبان‌مادری‌اش تکیه می‌کند. این مساله ممکن است مثبت باشد و موجب بهبود یادگیری زبان دوم شود یا منفی باشد و عامل به وجود آمدن خطاها شود. برای حالت دوم زبان‌شناسان از اصطلاح خطای تداخلی استفاده می‌کنند.

عمومیت بیش از حد: زبان‌آموز تقریباً به همان‌صورتی که کودکان هنگام یادگیری زبان اول عمومیت بیش از حد انجام می‌دهند، قواعد زبان دوم را به کار می‌گیرد. به عنوان مثال ممکن است یک زبان‌آموز عبارت “I goed home” را تولید کند که عمومیت بیش از اندازه استفاده از قاعده اضافه کردن ed به فعل برای ساخت فعل ماضی در زبان انگلیسی‌ است. کودکان انگلیسی و آلمانی هم به همین صورت فرم‌های باقاعده افعال را برای افعال بی‌قاعده زبان مادری‌شان به‌کار می‌گیرند.

ساده‌سازی: زبان‌آموزان فرم‌های به شدت ساده شده نظیر زبان کودکان را به کار می‌گیرند.

 

ترتیب‌های یادگیری

در دههٔ هفتاد میلادی تحقیقات زیادی در زمینهٔ ترتیبی که زبان‌آموزان در آن ساختارهای دستوری مختلف را فرامی‌گیرند صورت گرفت. این تحقیقات نشان دادند تفاوت‌های ناچیزی بین ترتیب یادگیری زبان‌آموزان با زبان‌های مادری متفاوت وجود دارد.

به علاوه این پژوهش‌ها نشان داد این ترتیب‌های یادگیری بین کودکان و بزرگسالان یکسان هستند و حتی برای کسانی‌که برای یادگیری زبان بر سر کلاس درس حاضر شده‌اند تفاوتی ندارد. این مسئله این نظریه را که عواملی به جز انتقال زبانی در فرایند یادگیری زبان دخیل هستند پشتیبانی کرد و تأییدی قوی بر وجود زبان بینابینی بود.

با این حال این پژوهش‌ها نتوانست وجود کاملاً یکسان این ترتیبات را اثبات کند. اگر چه شباهت قابل توجهی در یادگیری دستور زبان دوم در همه زبان‌آموزان مشاهده شد، با این حال کماکان تفاوت‌های بین افراد و زبان‌آموزانی با زبان مادری متفاوت وجود داشت. از طرفی گفتن این‌که دقیقاً چه زمانی یک زمان‌آموز ساختار دستوری‌ای را یادگرفته بسیار دشوار است زیرا در شرایطی ممکن است زبان‌آموزان یک ساختار را درست استفاده کنند و در شرایطی دیگر نه. بنا بر این بهتر است در مورد ترتیب‌های یادگیری‌ای صحبت کنیم که در آن یادگیری برخی از قواعد دستوری مشخص قبل یا بعد از قواعدی دیگر اتفاق می‌افتد اما ترتیب کلی یادگیری قواعد انعطاف‌پذیری بیشتری دارد.

 

تغییرپذیری

اگرچه فراگیری زبان دوم در توالی‌های گسسته پیش می‌رود ولی این پیش‌روی از یک مرحلهٔ یک توالی به مرحلهٔ بعد در یک مدل منظم صورت نمی‌گیرد. ممکن است تغییرپذیری قابل توجهی در ویژگی‌های زبان بینابینی زبان آموزان هنگام رفتن از یک مرحله به مرحلهٔ بعد اتفاق بیفتد.

به عنوان مثال در مطالعه‌ای از راد الیس، زبان‌آموزی هنگام بازی بینگو هر دوی این جملات را به کار برده: “No look my card” و “Don’t look my card”. درصد ناچیزی از این تغییرات، تغییرات آزاد هستند که زبان‌آموز هر دو فرم را آزادانه به جای یکدیگر به کار می‌برد.

با این‌حال اکثر این تغییرات، تغییراتی نظام‌مند هستند که به زمینهٔ پاره‌گفتاری که زبان‌آموز تولید می‌کند بستگی دارند. فرم‌ها می‌توانند با توجه به زمینهٔ زبان‌شناسی تغییر کنند، به عنوان نمونه آیا نهاد جمله اسم است یا ضمیر، یا می‌توانند با زمینهٔ اجتماعی تغییر کنند مثلاً استقاده از جملات رسمی برای مقامی بالادست و جملات غیررسمی برای دوستان، همچنین ممکن است با توجه به زمینهٔ روان‌شناسی زبان تغییر کنند به عبارت دیگر آیا زبان‌آموزان فرصت این را دارند که برای گفتارشان برنامه‌ریزی کنند یا خیر. علل این تغییرات موضوع مباحثات فراوانی در تحقیقات یادگیری زبان دوم است.

 

واج‌شناسی

برخی از پژوهشگران نظیر گوییرورا معتقدند سخت ترین قسمت یادگیری زبان دوم تلفظ کلمات است که منتهی به یک لهجهٔ خارجی می‌شود. دیدگاهی توسط برخی افراد وجود دارد که لهجه‌ها ناشی از انتقال صداها از زبان مبدأ به زبان در حال یادگیری هستند که برای این مسئله سه احتمال وجود دارد:

یک یا چند واج در زبان دوم وجود دارد ولی در زبان اول نه: مثلاً زبان فارسی فاقد واجهایی معادل /ð/ در “brother” و /θ/ در “bath” است؛ بنابراین زبان‌آموزان فارسی باید واج‌هایی کاملاً جدید را فرا بگیرند.

در زبان اول فقط یکی از واج‌های متضاد وجود دارد : مثلاً ژاپنی صدای /p/ در کلمهٔ “paid” انگلیسی را داراست ولی واج متضادش یعنی /f/ در کلمهٔ “fade” را ندارد، بنابراین زبان‌آموزان ژاپنی باید یک واج متضاد را هنگام یادگیری زبان انگلیسی فرابگیرند.

دو یا چند واج از زبان مبدأ همگی در زبان اول وجود دارند ولی نه به عنوان واج‌هایی جداگانه بلکه به عنوان الوفون یا چندصدایی‌های یک واج : به عنوان نمونه در ژاپنی [l] و [r] شکل های یک واج هستند بنابراین زبان‌آموزان ژاپنی هنگام یادگیری انگلیسی باید تمایز دادن این واج‌ها را از یکدیگر فرا بگیرند.

فراگیری صداهای کاملاً جدید مشکل چندانی را برای زبان‌آموزان ایجاد نمی‌کند مگر این‌که این صدای جدید کاملاً خارج از کلاس صداهای زبان مادری‌شان باشد. دشوارترین جفت‌واج‌ها برای یادگیری شکل های یک واج مشابه هستند به عنوان نمونه یادگیری تمایز [l] و [r] توسط زبان‌آموزان ژاپنی.

7 Steps to Learn a New Language | Top Universities

دیدگاه ها بسته شده اند.