زندگی ناپلئون

درباره ناپلئون بیشتر بدانید!

ناپلئون شخصیت تاریخی شناخته شده و بسیار مشهور است و افراد بسیاری در سرتاسر دنیا نام وی را شنیده‌اند.

می‌توان گفت از دید بسیاری افراد ناپلئون مشهورترین فرد فرانسوی در تاریخ است و همچنین بسیاری او را با ژست مخصوصش که دستش را درون کت قرار داده می‌شناسند.

او فردی تاثیر گذار در تاریخ و به خصوص تاریخ اروپا بود و شما می‌توانید با کمی مطالعه و جستجو به ابعادی تاثیری که در سطح اروپا داشته است پی ببرید.

در ادامه ما به بررسی دلایل موفقیت ناپلئون و زمینه‌ای از او می‌پردازیم و در آخر هم به این موضوع خواهیم پرداخت که فرانسوی‌ها چه قدر برای او اهمیت و احترام قائل هستند.

امیدواریم که از این مطلب استفاده کنید و برای شما آموزنده باشد. با ما همراه باشید.

 

چرا ناپلئون اینقدر موفق بود؟

اگر تاریخ، سیاست و یادگیری زبان فرانسه را دوست دارید، به احتمال زیاد در مورد ناپلئون شنیده اید. بیایید صادق باشیم، ما مطمئن هستیم که شما یک بار از خود پرسیده اید که ناپلئون چقدر قد دارد. خب، او ظاهراً 169 سانتی‌متر قد داشت، کوتاهتر از میانگین قد آن دوران در سیستم امپراطوری. ناپلئون فردی پیچیده و متناقض است و همچنین یکی از بزرگترین ژنرال های تاریخ بود.

برای درک اینکه چرا ناپلئون در زمان خود تا این حد موفق بود، به زمینه تاریخی زمانی که او به قدرت رسید، دستاوردهای او و همچنین برخی از تصمیمات بحث برانگیز او را بررسی خواهیم کرد.

در این مقاله می خوانید :

  • زمینه تاریخی: فرانسه در زمان ناپلئون
  • به قدرت رسیدن ناپلئون، کودتا
  • دستاوردها و تصمیمات بحث برانگیز ناپلئون
  • پس آیا فرانسوی ها ناپلئون را دوست دارند؟
  • یکی از چهره های جنجالی تاریخ فرانسه

 

همین حالا شروع کنید : تدریس خصوصی زبان فرانسه

 

زمینه تاریخی: فرانسه در زمان ناپلئون

برای درک اینکه چرا ناپلئون تا این حد موفق بود، باید بفهمیم که در آن زمان در فرانسه چه می گذشت.

در سال 1789، حق الهی پادشاهان monarchie absolue de droit divin  توسط روشنفکران les Lumières  مورد انتقاد قرار گرفت و بحران اقتصادی و اجتماعی مهمی رخ داد. در ژوئیه 1789، مجلس ملی l’Assemblée nationale  ایجاد شد و قدرت را به مردم داد. لویی شانزدهم از محدود شدن قدرت خود خوشحال نبود و برای سرنگونی مجلس برنامه ریزی کرد. شهر پاریس شورش کرد و باستیل را که نماد زندان سلطنت بود تصرف کرد.

در 26 اوت، مجمع اعلامیه حقوق بشر و شهروند la Déclaration des droits de l’Homme et du citoyen  را تصویب کرد. این پایان فئودالیسم است.

و آنها تا به حال با خوشحالی زندگی کردند، درست است؟ خوب، نه دقیقا. و به خصوص نه لویی شانزدهم زیرا در نهایت سر خود را از دست داد.

سایر پادشاهی های اروپایی به انقلاب و گسترش آن نگاه مثبتی نداشتند. در سال 1792، فرانسه در جنگ با پروس و اتریش بود و بسیاری از نبردها را باخت. 300000 داوطلب برای مبارزه نام نویسی کردند و در 22 سپتامبر 1792 جمهوری اعلام شد.

با این حال، همه در مورد نحوه اداره فرانسه موافق نبودند و از سال 1793 تا 1799، این کشور در هرج و مرج زندگی می کرد. گروه های متعددی از انقلابیون تلاش کردند تا قدرت را به دست گیرند و سال 1794 رسما ترور la Terreur نامیده می شود. حکومتی که به نام le Directoire  و مورد نفرت مردم بود، نتوانست مشکلات سیاسی و اقتصادی را حل کند و فرانسه همچنان در جنگ بود. زمان سرگرم کننده ای نیست! آن وقت است که ناپلئون وارد می شود.

 

بیشتر بخوانید >> خرید خانه در فرانسه

 

به قدرت رسیدن و کودتا

در اکتبر 1795، ناپلئون بناپارت ژنرال ارتش جمهوری خواه بود. در حالی که وضعیت اقتصادی و سیاسی فرانسه بهترین نبود، ارتش این کشور بسیار موفق بودند. در میان آنها، ناپلئون! او قبلاً در چندین نبرد پیروز شده بود، مبارزات ایتالیایی را رهبری کرده بود و بسیار محبوب شده بود.

در واقع، فرمانده کورسی به افراد خود توجه نشان می داد که آنها را بسیار به او وفادار می کرد. ناپلئون استعداد واقعی برای تاکتیک و دانش نظامی گسترده داشت.

دایرکتوری مانند ناپلئون نبود و از محبوبیت او می ترسید. در سال 1798، برای دور نگه داشتن او از سیاست، دایرکتوری ناپلئون را به مصر فرستاد. این اکسپدیشن یک فاجعه نظامی است، اما رهبر آن استعداد واقعی برای تبلیغات دارد و آن را موفق به نظر می‌رساند. علاوه بر این، در دوران دوری ناپلئون، برادرش لوسین مراقب محبوبیت او در میان سیاستمداران بود و او را در جریان مشکلات سیاسی فرانسه قرار داد.

هنگامی که ناپلئون به پاریس بازگشت، در 16 اکتبر 1799، لوسین رئیس مجمع بود و ناپلئون به عنوان یک قهرمان مورد استقبال قرار گرفت. اوضاع برای برادران بناپارت خوب به نظر می رسید!

کودتای معروف در دو مرحله اتفاق افتاد: در 9 و 10 نوامبر 1799.

در 9 نوامبر، شرکت کنندگان کودتا به نمایندگان مجلس توضیح دادند که باید از حمله محافظت شوند و باید به خارج از پاریس منتقل شوند.

وقتی به سن کلود (چند کیلومتری غرب پاریس) رسیدند، نمایندگان متوجه شدند که توسط نیروهای ژنرال بناپارت اداره می‌شوند و او می‌خواهد آنها به تغییر رژیم رأی دهند. اما نمایندگان به این راحتی قانع نشدند!

روز بعد، در 10 نوامبر، ناپلئون در جمع نمایندگان سخنرانی کرد تا احترام خود را برای جمهوریت ابراز کند. گفته می شود صحبت های او کاملا ناشیانه بوده است! البته که، شما نمی توانید در همه چیز خوب باشید.

نمایندگان در آن زمان فهمیدند که یک کودتا در حال انجام است و شورش کردند. نیروهای بناپارت مجبور شدند برای محافظت از او مداخله کنند.

در شب تعدادی از نمایندگان به تغییر نظام و ختم دایرکتوری رای دادند. ناپلئون بناپارت خود را کنسول اول (نخستین کنسول) معرفی کرد. بناپارت در سی سالگی رئیس جدید دولت شد.

 

بیشتر بخوانید >> ابزار بررسی گرامر زبان انگلیسی

 

دستاوردها و تصمیمات بحث برانگیز وی

پس از آن، ممکن است تعجب کنید که آیا مردم فرانسه ناپلئون را دوست داشتند؟ بیایید به خاطر داشته باشیم که فرانسه چند سالی بود که در شرایط دشواری قرار داشت و ناپلئون پیشنهاد داده بود که اصلاحات انقلابی را به شهروندان فرانسه انجام دهد.

در سال 1801، او توافق نامه ای را با پاپ پیوس هفتم امضا کرد که به معنای آشتی دادن کاتولیک ها و انقلابیون بود. صلح را به ارمغان آورد و قدرت را به پاپ بازگرداند، اما به وضوح به ناپلئون قدرت داد که قادر به انتخاب اسقف و نظارت بر امور مالی کلیسا بود.

در سال 1804، ناپلئون به عنوان امپراتور فرانسه انتخاب شد، اگرچه اعتقاد بر این است که همه پرسی به نفع او تقلب شده است، بنابراین اولین امپراتوری فرانسه تأسیس شد.

ناپلئون در طول سلطنت خود به رهبری ارتش ادامه داد اما با شکست های قابل توجهی مواجه شد. امپراتور و سربازانش از حمله فاجعه بار به روسیه و از دست دادن اسپانیا به دوک ولینگتون رنج بردند. ناپلئون که به جزیره البا تبعید شد، در اوایل سال 1815 به فرانسه گریخت و رژیم جدیدی را ایجاد کرد.

ناپلئون با نیروهای متفقین به بلژیک لشکر کشید و قصد داشت ارتش متفقین را شکست دهد.

او توسط دوک ولینگتون در واترلو در بلژیک شکست خورد. تلفات فرانسوی ها 25000 مرد کشته و 9000 اسیر بود. این شکست به دوران ناپلئونی تاریخ اروپا پایان می دهد، زیرا ناپلئون به پاریس بازگشت و به نفع پسرش کناره گیری کرد.

ناپلئون برای دومین بار به جزیره سنت هلنا تبعید شد، جایی که در 5 مه 1821 در نبرد طولانی با سرطان معده درگذشت.

 

بیشتر بخوانید >> دستور زبان آلمانی

 

پس آیا فرانسوی ها ناپلئون را دوست دارند؟

این سوال در می 2021، 200 سال پس از مرگ او مطرح شد. در این سالگرد، امانوئل ماکرون تاج گلی بر آرامگاه او گذاشت و سخنرانی کرد و از «موجودی پیچیده» ناپلئون یاد کرد.

ناپلئون دولت فرانسه را متمرکز کرد. با فساد و اختلاس به شدت برخورد شد. نظام منسوخ قانون و نظم بازنگری شد و قانون ناپلئونی ایجاد شد.

ناپلئون به‌ویژه به آن افتخار می‌کرد و می‌گفت: «شکوه واقعی من این نیست که در چهل نبرد پیروز شده‌ام. واترلو خاطره این همه پیروزی را پاک خواهد کرد. اما آنچه برای همیشه زنده خواهد ماند، قانون مدنی من است.

چندین شاخه از قانون را تدوین کرد و قوانین روشن تری در مورد اموال و خانواده وضع کرد. در آن زمان انقلابی بود و سپس توسط بسیاری از کشورها استفاده شد.

 

ناپلئون

 

خوب به نظر می رسد، درست است؟ خوب، نه برای همه. از جمله عناصر دیگر، قانون ناپلئونی اقتدار مردان را بر خانواده‌شان تقویت کرد، زنان را از حقوق فردی محروم کرد و حقوق کودکان را کاهش داد. به همه شهروندان مرد حقوق مساوی اعطا شد، اما در همان زمان، بردگی استعماری مجدداً برقرار شد.

او در سال 1802، هشت سال پس از لغو برده‌داری، برده‌داری را دوباره برقرار کرد. در سال 1815، زمانی که دوباره به قدرت رسید، دوباره خواستار لغو آن شد و سعی کرد بردگانی را که در جزیره سنت هلنا زندگی می کردند، آزاد کند. امانوئل ماکرون در سخنرانی خود در سال 2021 گفت که “بردگی، از جمله در شرایط زمانه، یک امر نفرت انگیز بود.” ماکرون تاکید می کند که می خواهد با تاریخ فرانسه روبرو شود، خواه در مورد ناپلئون باشد یا سایر موضوعات حساس مانند اقدام فرانسه در الجزایر یا رواندا.

 

بیشتر بخوانید >> تدریس خصوصی زبان انگلیسی

 

ناپلئون بسیار مشتاق بهبود سیستم آموزشی فرانسه بود. او بسیاری از مدارس متوسطه دولتی les lycées  را در تلاش برای استانداردسازی آموزش در سراسر کشور تأسیس کرد. او می خواست بر علوم، ریاضیات، نظامی و علوم سیاسی تمرکز کند و دانشگاه فرانسه را در سال 1808 ایجاد کرد.

ناپلئون برای رسیدن به قدرت از تبلیغات استفاده می کرد و همچنین کنترل زیادی بر مطبوعات داشت. در اینجا نقل قولی از نامه ای است که او در سال 1805 به وزارت دادگستری فرستاد:

به روزنامه نگاران بگویید که من به زودی روزنامه ها را لغو می کنم و فقط به یک روزنامه اجازه می دهم. با سردبیران روزنامه های پرخواننده تماس بگیرید و به آنها بگویید که اگر افکار عمومی را نگران کنند، من آنها را لغو خواهم کرد. به آنها بگویید زمان انقلاب تمام شده است. که تنها یک حزب در فرانسه باقی مانده است. که اجازه نمی دهم خبرنگاران علیه من بنویسند. که آنها را ساکت خواهم کرد.»

مورخ فردریک رژنت به درستی خاطرنشان کرد: “تجلیل از چیزی به معنای به یاد آوردن است، اما به معنی احترام گذاشتن به آن نیست.”

دیدگاه ها بسته شده اند.